مدح و ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام
آمدی دریا شدی غرق خجالت شد سراب دستهایت ماه را بیدار کرد از نازِ خواب باز هم تا ناکجـای عـرش نـورانی شد و مهربان برداشت دستِ حق نقاب از آفتاب آنچنان گـسترده کردی ساحتِ تفـسیر را در دلت قرآن ورق خورد و شدی أُمّ ٱلکتاب در مدینه بودی اما هـمزمان پیچـیده بود لحـظـهٔ مـیـلاد تو در سامـرا بویِ گلاب سجدهٔ شکر زمین پاکی به بار آورده بود آیه آیه میرسید از عسکری انگورِ ناب عشقِ گندمگونِ عالم! یا أباٱلمهدی سلام مجتـبایِ ثانیِ حـق! حضرتِ عـالیجـناب یازده بار است باران از نگـاهم میچکد کاش میدادی همین امشب سلامم را جواب در خـیالـم باز هم پر میکشم تا مرقـدت مرحمت کن باز اسمم را بیاور در حساب یک حسن کنج بقیع و یک حسن در سامرا هر چه حاجت داشتم آوردم و شد مستجاب! |